کد مطلب:317105 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:259

قطع آب و سقایت عباس
یك روز بیشتر از توقف كاروان حسینی در سرزمین كربلا نگذشته بود كه عمر بن سعد با لشگری در حدود چهار هزار نفر به آن سرزمین وارد گردید و بلافاصله با حر، كه همراه امام حسین تا كربلا آمده بود ملاقات و مذاكراتی انجام داد و در نتیجه عمر بن سعد در جریان امر قرار گرفت عمر سعد قبل از هر چیز تمایل زیادی داشت كه با حسین بن (ع) ملاقاتی بنماید و از نیات حضرت آگاه گردد و طبق همین نظریه با استجازه قبلی خدمت سیدالشهدا رسید.

امام حسین (ع) به عمرسعد اظهار داشتند: با هیچكس سر جنگ و ستیز نداریم. به دعوت كوفیان از مكه خارج شدیم و اكنون كه اهالی كوفه دگرگونی عقیده یافته اند ما هم



[ صفحه 126]



مراجعت می كنیم.

عمرسعد كه با شنیدن فرمایشات امام دچار وضع خاص شده بود بر آن شد كه از هرگونه عمل حادی خودداری نماید و جریان را به اطلاع ابن زیاد والی كوفه برساند. به این جهت مراتب را وسیله نامه ای برای او اعلام داشت. ابن زیاد كه پیروزی بر سیدالشهدا را مقدمه ارتقاء مقامی برای خود می دانست به عمر بن سعد نوشت: با رسیدن این نامه بیعت یزید را از حسین بخواه اگر پذیرفت و آن را گردن نهاد جریان را گزارش نما ولی اگر خودداری و امتناع كرد آب را به روی آنها ببند.

عمر بن سعد كه خود او نیز انتظار مقام بالاتری را داشت بلافاصله قریب پانصد نفر از لشگریان را مأمور نمود كه كلیه شعب فرات را در اختیار بگیرند و از نزدیك شدن یاران حسین «ع» برای استفاده از آب جلوگیری نمایند و هر كس قصد آب را نمود با شمشیر دورش سازند.

چون این كار انجام گرفت و یاران سیدالشهداء از برداشتن آب محروم شدند یكی از سپاهیان عمرسعد در حالی كه



[ صفحه 127]



حضرت را مورد خطاب قرار داده بود فریاد برآورد. ای حسین آیا فرات را می بینی، آیا امواج آب را مشاهده می كنی به خدا قسم یك قطره از آن در اختیار تو قرار نخواهد گرفت آنقدر از آبی دچار مضیقه خواهی شد تا از تشنگی به هلاكت رسی.

چون این جریان در روز هفتم محرم انجام پذیرفت لذا از روز هفتم تا روز عاشورا یعنی روز دهم آب به روی حسین و صحابه بسته گردید و با این ترتیب مدت چهار روز (با احتساب روز هفتم) اهل حرم دچار بی آبی بودند و زنان و كودكان از آن محروم.

حضرت ابوالفضل (ع) كه مسئولیت خاصی در كاروان داشت اكنون نیز با توقف و اقامت در كربلا این مسئولیت كماكان برعهده اش بود لذا برای تهیه آب و رفع عطش از اهل حرم، به فكر چاره افتاد مضافا اینكه حضرت عباس (ع) اصولا دارای كنیه سقایت بود و این عنوان، او را برای آوردن آب بیش از پیش مجبور و دادار می نمود زیرا هر كس برای رفع تشنگی آب می خواست و هر كودكی كه با لبان و زبان خشكیده احتیاج به آب پیدا می كرد به عباس (ع) روی



[ صفحه 128]



می آورد...

عباس (ع) كسی نبود كه این جریانات را تحمل كند و از او آب بخواهند ولی او اعتنائی نكند. غیرت، حمیت قمر بنی هاشم اجازه نمی داد كه در مقابل صدای العطش نوادگان پیامبر و به هلاكت افتادن كودكان از بی آبی، خاموش بنشیند و دست روی دست بگذارد، خیر، عباس چنین كسی نبود. او نواده خاتم النبیین، فرزند برومند علی بود و نمی توانست ساكت باشد و آرام گیرد ولی اهل حرم در آرزوی یك قطره باشند... آب را از دور یا نزدیك مشاهده كنند و با دیدن آن درد تشنگی را دو چندان احساس نمایند. خیر عباس در این قبیل موارد صبر و حوصله نداشت و عنوان سقایت را فراموش نمی كرد.

حضرت ابوالفضل از روز هفتم كه عمرسعد به بستن آب مبادرت نمود تا روز عاشورا كه به شهادت نائل آمد چندین بار برای آوردن آب از شریعه فرات اقدام لازمه را مبذول فرمود.

درباره این امر كه اصولا در عرض این مدت چند مرتبه آب به خیمه ها رسیده اختلاف نظر و اختلاف روایت وجود



[ صفحه 129]



دارد. بعضی چهار مرتبه - عده 3 مرتبه و تعدادی نیز دفعات آن را بیشتر یا كمتر ذكر كرده اند. با بررسی كه در این مورد به عمل آمده و با مطالعه روایات مختلف، هم سه بار آوردن صحیح است و هم چهار مرتبه. زیرا آن عده ای كه سه بار ذكر نموده اند مرتبه چهارم را در روز عاشورا كه به شهادت حضرت عباس منجر گردید و آب مشك با خوردن تیر بر زمین ریخت جزو تعداد آوردن آب محسوب ننموده اند و در مقابل عده دیگر عمل قمر بنی هاشم را درآوردن آب كه فوقا به آن اشاره شد منظور نموده و لذا تعداد آن را چهار بار ذكر كرده اند و با این ترتیب و با شرحی كه داده شد ملاحظه می گردد كه اختلاف درباره تعداد دفعاتی كه برای آوردن آب اقدام گردیده از یك تفاوت جزئی و محاسبه ای ناشی می شود.

اولین مرتبه كه حضرت ابوالفضل (ع) پس از قطع شدن آب و تشنه ماندن اهل خیام جهت آوردن آب اقدام فرمود به روایتی روز هفتم بود كه آن حضرت به اتفاق تعدادی از همراهان به طرف فرات حركت كردند. لشگریان عمر بن سعد كه دستور ممانعت و جلوگیری داشتند راه را بر



[ صفحه 130]



آنها سد كرده و عبور را غیرممكن ساختند ولی عباس (ع) چنان غضبناك و بی مهابا بر آنها حمله برد و چنان سریع اقدام كرد كه سربازان از مشاهده قامت رشید و چهره درهم گرفته وی، دچار وحشت شده و راه عبور را باز گذاردند و قمر بنی هاشم و همراهان به تحصیل آب موفق گردیدند.

عجیب ترین، عبرت انگیزترین و شگفت آورترین مراحل سقایت عباس (ع) آخرین مرتبه بود كه در روز عاشورا با وضعی غیرقابل توصیف به آن مبادرت كرد و پر حادثه ترین وقایع را در صفحات تاریخ بر جای گذارد كه به امید خدا در فصل مربوط به شهادت آن حضرت مشروحا بدان اشاره خواهیم كرد.



[ صفحه 131]